سفارش تبلیغ
صبا ویژن
علم باطن رازی از رازهای خدای وحکمتی از حکمت های الهی است که در دلهای هر یک از اولیای خود که بخواهد می نهد [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
مصوبات پاییز 88 ، مصوبات فصل بهار 88 ، اخبار ایران وجهان ، مصوبات زمستان 88 ، مصوبات تابستان 88 ، برنامه ریزی شهری ، حقوق شهروندی ، شهروندمداری ، امام(ره)وجماران ، مصوبات زمستان 88 ، ورزش ، مدیریت شهری ، شهر الکترونیک ، شهرسازی ، تاریخچه شهر نظرآباد ، اخبار شهرستان نظرآباد ، اخبار فرهنگی ، عکس ، هویت فرهنگی ، نوذرپور ، اخبار فرهنگی نظرآباد ، اخبار نظرآباد ، شوراها ، دغدغه ایثارگران ، انرژی پاک ، پیامها ونظرات شهروندان ، اخبار ورزش نظرآباد ، اخبار شورا ، اخبار شهرداری ، مطهری ، میرزا عبدالله مقدم ، ماه مبارک رمضان ، فرهنگی ، فرهنگی اجتمایی ، مشروطیت ، مشکلات شوراها ، مدیریت فرهنگی ، مراحل اخذ پروانه ساختمانی ، مصوبات پاییز88 ، قوه قضاییه ، کارخانه مقدم ، کروبی ، گردش کار ، مبلمان شهری ، مجلس ، علمی ، منشور اخلاقی کارکنان شهرداری نظرآباد ، موسوی ، نورپردازی ، هاشمی رفسنجانی ، مصوبات سال 89 ، مصوبات قصل بهار 88 ، اجتماعی وفرهنگی ، اخبار اجتماعی نظرآباد ، اخبار اجتمایی ، انجمن حجتیه ، امام (ره)وجماران ، امام خمینی ، امام مهربانی ، امام(ره) وجماران ، پیام شهروندان ، تاریخچه نظرآباد ، تپه ازبکی ، خاتمی ، رخسار قرآن ، صدور پروانه ، طالقان ، طرح جامع شهر نظرآباد ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :35
بازدید دیروز :49
کل بازدید :230078
تعداد کل یاداشته ها : 386
103/9/8
10:58 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
عبدالرسول عباسی[0]

خبر مایه

خوارج چه کسانی بودند

به راستی آنان که شمشیر جهاد را بر فرق توحید ناب فرود آوردند و تکبیرگویان به جنگ خدا رفتند و با نام دین و تقوا و اسلام خواهی برروی مسلمانان، تیغ کشیدند و با عنوان عدالت و حق فرق حق وعدالت را شکافتند و سمبل ایمان و مسلمانی را با شعار اسلام خواهی به شهادت رساندند چه کسانی هستند. اینان که درتاریخ اسلام با عنوان خوارج شناخته می شوند گروهی بودند که تنها ویژگیشان تعصب کور و به تبع آن روحیه های پرخاشگرانه و خشونت بود. همین گروه متعصب و نادان که فکر می کردند مسلمانان واقعی آنها هستند چنان ضربه ای بر پیکر اسلام وارد نمودند که آثارش سالیان متمادی باقی ماند.

خوارج از آغاز تا قرنها بعد در بطن جامعه اسلامی دست به ترور و کشتار مردم مسلمان زدند و هرگز به دلیل تعصب های کور از کار خود پشیمان و نادم نگشتند و همواره خود را بر حق و پیروان واقعی دین می شناختند.

این گروه خطرناک با کج اندیشی های مقدس مآبانه همچون آفتی جامعه اسلامی را از اهداف متعالی خود بازداشته و موجب جنگهای داخلی و انشقاق درمیان امت بوده اند.

پیشینه این گروه به ماجرای حکمیت در جنگ صفین و انشعاب آنان از سپاه امیرالمؤمنین علی (ع) بازمی گردد.

در جریان جنگ صفین آن هنگام که سپاه اسلام به فرماندهی امیرالمؤمنین علی (ع) در آستانه پیروزی بر سپاه شام به قیادت معاویه بود، به تدبیر عمروعاص سپاه معاویه قرآنها را بر سر نیزه ها برافراشتند و خطاب به سپاه امیرالمؤمنین علی (ع) گفتند: دست از جنگ بردارید و میان ما و شما قرآن حاکم باشد.

حضرت علی (ع) که معاویه و حیله هایش را می شناخت، آن اقدام را به حیله جنگی تعبیر کرده و خطاب به لشکریان فرمودند: این یک حیله است، آنها اهل قرآن نیستند و خواهان ادامه جنگ و حصول نتیجه که همان پیروزی قریب الوقوع و در دسترس بود شدند، اما در میان سپاه حضرت آن عده که مترصد فرصت بودند، رودرروی حضرت ایستادند و خواستار پایان جنگ و قبول حاکمیت قرآن شدند و براین خواسته خود اصرار ورزیدند تا آنجا که حضرت را تهدید کردند که اگر از توقف جنگ و قبول حکمیت امتناع ورزد او را خواهند کشت. همان گونه که عثمان را کشتند و یا او را تحویل معاویه خواهند داد و بدین ترتیب حضرت را مجبور به قبول درخواست خود کردند.

پس از پذیرش حکمیت، معاویه عمر وعاص را که مردی حیله گر بود به عنوان نماینده خود تعیین کرد و حضرت هم مالک اشتر و عبدالله بن عباس را پیشنهاد فرمود اما افراد دشمن که در صف یاران حضرت امیر (ع) جای گرفته بودند با هر دو آنان مخالفت کردند و حضرت را مجبور کردند تا ابوموسی اشعری را به عنوان نماینده خود انتخاب کند. ابوموسی اشعری از جمله قاریان قرآن بود که قرآن را با صدای خوشی تلاوت می کرد و آن را به خواستارانش تعلیم می داد.

وی هنگام جنگ جمل از سپاه حضرت علی(ع) جدا شده و مردم را از جنگیدن در رکاب امیرالمؤمنین علی(ع) بازمی داشت و در جریان جنگ صفین نیز گریخته و در موضعی در سرزمین تحت حاکمیت معاویه زندگی می کرد. آن دسته از افراد سست عنصر که اغلب از قاریان قرآن بودند به تحریک عوامل معاویه برای انتخاب ابوموسی اینگونه استدلال می کردند که چون ابوموسی حافظ و قاری قرآن است و به زهد و تقوی شهرت دارد و دیگر آنکه چون اهل یمن است بنابراین از منافع ما به خوبی دفاع خواهدکرد. به هر حال حکمیت به صلح با معاویه منجر شد و علی(ع) برخلاف میل خود و برای حفظ مصالح اسلام و امت آن را امضا کرد. وقتی قرارداد صلح برای سپاهیان قرائت شد صدای اعتراض از گوشه و کنار بلند شد و دقیقاً همانهایی که طرفدار صلح و حکمیت بودند سر بر شورش برداشتند و مدعی شدند که در دین خدا نباید کسی را داور قرار داد و قبول حکمیت کفر است.

کم کم موج اعتراض بالا گرفت و حزب خوارج با سردمداری طبقه قاریان قرآن و با شعار «لاحکم الا لله» تشکیل شد.

پیدایش گروه خوارج از ابهامات تاریخ است زیرا گروهی که امیرشان را وادار به پذیرفتن داوری کرده بود در عرض چند ساعت به دستاویز چیزی که خودشان بر آن اصرار داشتند شورش کردندو بنای یک تنش مزمن را در میان امت اسلامی گذاردند. به نظر می رسد پشت صحنه این ماجرای شگفت انگیز دستهای مرموزی و خیانتکاری وجود داشته که از دید مورخین کم و بیش پنهان مانده است. البته بایستی حساب جمع کثیری از جمعیت ساده اندیش و ساده لوح را که بدنه این حزب را تشکیل می دادند از سران آن جدا کرد. حضرت ابتدا درصدد هدایت این جمعیت برآمد و صعصعة بن صوحان را به طرف آنها فرستاد، صعصعه پس از استدلالهای بسیار از گروه خوارج خواست دست از لجاجت بردارند و به سپاه امیرالمؤمنین(ع) بپیوندند. اما آنان سخنان فرستاده علی(ع) را رد کردند و گفتند میان ما و علی باید شمشیر حاکم شود. حضرت(ع) بار دیگر ابن عباس را فرستاد و سبب شورش و اعتراض آنان را پرسید. آنان ایرادهای خودرا گفتند و حضرت که همراه ابن عباس بود پس از شنیدن اعتراض گروه خوارج با حوصله و متانت پاسخ اعتراضات را فرمودند. دراین ماجرا از دوازده هزار نفر هشت هزار نفر توجه نموده و به سوی امام(ع) بازگشتند و تنها افراد لجوج و متعصب باقی ماندند.

جمعیت خوارج بارها و بارها نیروهای خود را سازماندهی کردند، حتی از مرتدها و دشمنان اسلام و دزدان و تبهکاران نیرو جذب کردند اما هر بار شکست خوردند و چیزی عایدشان نشد تا اینکه تصمیم شوم ترور امام(ع) را در محراب مسجدکوفه عملی کردند و امام مسلمین و پیشوای حق و عدالت را به شهادت رسانیدند.

در اینجا نگرش اجمالی به عقاید خوارج شاید راهگشای تحلیل بهتر این جریان کور و آلت دست اقتدارطلبان باشد.

این گروه با یک انشعاب سیاسی حرکت خود را آغاز کرد و در ابتدا عقیده بخصوصی پیرامون موضوعات اجتماعی، سیاسی و مذهبی نداشت و به تدریج برای خود آرا و عقایدی دست و پا کردند.

نخستین عقیده ای که از سوی خوارج ابراز شد، عقیده معروف به تحکیم است. بدین معنا که آنان پس از تحمیل حکمیت به حضرت علم مخالفت با آن برداشتند و گفتند ما رضایت نمی دهیم که در دین خدا، افراد و اشخاص حکمیت کنند. چرا که حکومت فقط از آن خداست (لاحکم الا لله) جالب اینکه کسانی این حرف را می زدند که خود حکمیت را موجب شده بودند.

آنان می گفتند: حکومت از آن خداست وبه داوری گذاشتن آن میان بندگان گناه کبیره است ونباید افراد را در تعیین حکم خدا دخالت داد و از ظاهر برخی از آیات برای این عقیده خود استفاده می کردند. همچنین معتقد بودند چون فقط خدا حاکم است بنابراین نمی توان کسی را به عنوان حاکم تعیین نمود. از جمله مسائل بحث انگیز درحوزه اندیشه که همزمان با ظهور جمعیت خوارج مطرح گردید و تنش وکشمکش های بسیاری را در جامعه اسلامی آن روزگار موجب شد، این بودکه آیا اسلام وایمان یک امر صرفاً اعتقادی است و یا اینکه عمل هم جزئی از آن است وبدون عمل اسلام وایمان تحقق نمی یابد؟ براساس این بحث ، سؤال دیگری مطرح بود که آیا مسلمانی که به همه اعتقادات اسلام معتقد است ولی دچار گناه کبیره ای گردیده، آیاچنین شخصی از شمول مسلمانی خارج شده ویا هنوز مسلمان است؟ خوارج برخلاف نظریه کلیه مسلمانان معتقد بودند مرتکب گناه کبیره نه تنها از دایره مسلمانی خارج می شود بلکه کافر وجان ومالش هدر است ومی توان جانش راگرفت واموالش را مصادره کرد. اصول بحث انگیز خوارج موجب پیدایش علم کلام درحوزه اندیشه اسلامی گردید و برخی عقاید خوارج به تدریج و تاحدودی در عقیده برخی نحله های اسلامی تأثیر گذارد واستمرار یافت. همچون معتزله که مرتکب گناه کبیره رانه مؤمن ونه کافر بلکه «منزله بین المنزلتین » مرتبه ای میان کفر وایمان می دانستند.

براساس عقیده خوارج که به ظاهر قرآن هم استدلال می گردید، تارک حج مرتکب گناه کبیره و جان و مالش هدر بود و می شد جان چنین شخصی را گرفت و اموالش را به یغما برد.

از نظر خوارج فسق مساوی کفر و فاسق همان کافر بود و در عقاید خود به سیره پیامبر هیچ توجهی نداشتند و در مراجعه به قرآن درک خود را بر آن تحمیل می کردند و حال آنکه پیش از آن موارد متعددی از برخورد با گناهکاران در زمان پیامبر اسلام رخ داده بود و مسلمانان خاطرات بسیاری از رفتار رسول وحی با گناهکاران داشتند و دیده بودند پیامبر حتی کسانی را که در مورد آنان حد جاری شده بود دربقیه امور مانند ارث وغیره همچون یک مسلمان از حقوق خود محروم نساخته است.

عقاید سخیف خوارج که با تعصب و نادانی عجین شده بود آثار ویرانگری در جامعه اسلامی پدید آورد و خارجیان خودسرانه و به پندار شخصی هرکس را که مرتکب کبیره تشخیص می دادند خونش را می ریختند. به عنوان نمونه عبدالله بن خباب صحابی پیامبر را به جرم اینکه علی (ع) را به دین خدا آگاه تر از آنان دانسته بود کشتند و شکم همسرش را که حامله بود دریدند و به قتل رساندند.

و یا در راهی با یک مسلمان و یک نصرانی برخورد کردند و از عقیده مسلمان پرسیدند وقتی متوجه شدند عقیده وی با عقاید آنان مغایر است حکم به تکفیر وی دادند و جانش را گرفتند و نصرانی را رها کردند تا به راه خود برود.

چنین رفتاری که از خاستگاه سیاسی نشأت می گرفت و با عقیده دینی توجیه می شد از خوارج یک گروه خشن، بی منطق و متعصب ساخته بود


92/5/9::: 7:59 ص
نظر()